سامیهسامیه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

سامیه جون عمه

1 روزگیت...تو بیمارستان

1390/8/28 23:17
نویسنده : عمه ی سامیه
207 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم اینجا اولین روزته که اومدی تو این دنیا اولین باره که چشماتو باز کردی این دنیا رو دیدی

شدی فرشته کوچولوی این خونواده یه فرشته ی ناااازه خوشگل همه لحظه شماری میکردن که این روزو ببینن

آخه تو خیلی مامانتو اذیت کردی قرار شد وقتی به دنیا اومدی یه کوچولو دعوات کنم ولی وقتی دیدمت دلم نیومد اینقد محو تماشات بودم که اذیتات یادم رفت

ولی سامیه جونمیه ساعت اول چقد گریه کردیبعدش وقتی رفتی تو بغل مامان جونت اروم شدی

همه اومده بودن بابا و مامان بزرگ دو تا دایی ها زن دایی ها عمو مامان بزرگ(مامان بابایی) منم بودم و  هی ازت عکس میگرفتم

ولی عمه جون نبود چون سر کار بودهگناهی تند تند زنگ میزد هی میگف دخمل ما چجوریه چه شکلیه چیکار میکنه دلش آب شده بود تا ببیندت راستی هویارم بود ...اونم نمیدونست چه خبره الکی ذوق ذوق میکرد وقتی تو به دنیا اومدی هویار 10 ماهش بوده 

اگه بدونی چقد جیغ کشید تو بیمارستان هی نگات میکرد میخواست بیاد سمتت ناازی فک کنم فهمیده بود دخمل داییشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)