دل عمه گرفته
سسلام خوشگلم
نمیدونم چی بنویسم آخه 2 هفتس که دل عمه خیلی گرفته ظاهرا شادم ولی خیلی ناراحتم یه وقتایی پیش خودم میگم کاش سامیه الان یه ماهش نبود
کاش بزرگتر بود شاید هم سن خودم یا چن سال کوچیکتر فککنم اگه تو الان هم سن من بودی باهات خیلی راحت بودمآخه کسی و ندارم که باهاش درد و دل کنم دو سه تا دوس داشتم که خیلی صمیمی بودم باهاشون ...دیگه نیستن
کاش مي دانستي چشم هايم زشکوفايي عشق توفقط مي خواند عشق من معجزه نيست،
عشق من رنگ حقيقت دارد دختري هست که احساس تورامي فهمد دختري ازتب عشق تودلش مي گيرد
دختري ازغم عشقت به خدامي ميرد توفقط مال مني توفقط مال همين قلب پراحساس مني شب من باتوسحرخواهدشد توصداکن من راکه پراز رويش يک ياس شوم به سرم دادبزن تابدانم که حقيقت داري تابدانم که به جزعشق تواين قلب نداردکاري تونمي داني که من چقدرعشق تورامي خواهم بازهم اين همه عشق اين همه عشق براي دل توناچيزاست آسمان رابه زمين وصل کنم،يازمين راهمه زسرسبزي يک فصل کنم من به اعجاز دوچشمان توايمان دارم بي تومن يک بغل،احساس پريشان دارم.
سامیه جونم عکسای خوشگلی ازت گرفتم ولی شرمنده حالم بهتر شد واست میذارم